![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi0jsuaLGVoNIwmuOO3-mrcN_azy79CeB72qwgwts647bPv5vObjcYKBdaTTa-KIGuZN_P43Pj5NacAaZzOGYidxJQ0AGFkZHteGL07y5Dp2A_Bt3ylVXJgMwdf08leabYWHiChyphenhyphenr8HWA/s320/Multimedia%255Cpics%255C1385%255C5%255Ccities%255C89.jpg)
به پايان هر روز که ميرسم حس ميکنم که مهر "باطل شد" بر آن روز زدهام
."باطل شد"...
به راحتي يک روز ديگر باطل شدآنقدر مهر ميزنم و ميزنمتا آخرين برگه و آخرين مهر.
طنين مهرها در ذهنم ميپيچدکاش واقعا روزهايم را باطل نکرده باشمکاش به اندازه روزي که به پايان بردهامو به اندازه فرصت ديگري که اجازه حيات يافتهام مفيد بوده باشم... کاش